4.28.2007

سلامی از يک بيمار

سلام

مدتهاست که ننوشتم.

حالا مینویسم:

سال نو مبارک.

سفرهای نوروزی به سلامت.

شاد زید و پایدار...

و اما علت ننوشتنم:

بر اثر فشارهای وارده در سالهای اخیر ، نشستن های مداوم بر روی صندلی های صد در صد استاندارد شرکت های استاندارد عزیزی که در حال فعالیتند ، عصبی بودن (بی دلیل شاید) ، کار مداوم  ، ورزش نکردن به اندازه کافی ، فعالیت های خارج از ظرفیت بدن، بد نشستن ، بد خوابیدن، و ...

دچار دیسک شدید کمر شدم.

البته نمیدونم این جمله چقدر درست بود، اما از توضیحات دکتر کم و بیش اینطوری فهمیدم که مهره های ستون فقرات جابجا شده و یک حفره هایی پر شده ، یک جاهایی بیرون زده و خلاصه وضعیت قرمز است.

دکتر دو راه حل پیشهاد داد:

1-جراحی فوری

2-مرگ آنی 

البته در مورد دوم کمی کوتاه اومد و گفت شاید با دو هفته استراحت مطلق (یعنی فقط وقتی میتونم از جام بلند شوم که جیش داشته باشم)

و هفته ها فیزیوتراپی و آب درمانی و ورزش و نرمش و کار سنگین نکردن و بستن کمربند و چه و چه ... شاید خوب بشم.

و من هاله جون دوست راه دوم را انتخاب کردم. 

و الان بعد از دوهفته اومدم سرکار و 8 ساعته که مدام دارم طرح میزنم تا ببینم کی دوباره این دیسک خونه نشینم میکنه.

اگر سرکار نمیومدم قطعا یک گرافیست علاف دیگررا بلافاصله به جای من می نشاندند.

همینطوریش هم تو این دو هفته غیبت بقول مینا همکارم وسایلم به یغما رفته.

به هرحال دوشنبه وقت دکتر دارم:

دکتر قدسی.

که قراره بدون جراحی خوبم کنه.

بعد درباره آنچه در عید بر من گذشت، این چند هفته  بیماری و بهبودی اگر حاصل شد خواهم نوشت.

فعلا از درد پا دارم زار میزنم ...
 هال دیسکی