8.06.2010

مد زدگی

واقعا گاهی نمیتونم بفهمم در دل مردم شریف وطنم چه میگذره
واقعا چطور ممکنه که آدم ها اینقدر زود ایدئولوژی و نگاهشون به زندگی تغییر کنه و رنگ دیگری بخود بگیره
شاید باید واضحتر بنویسم

تازگیها به خیلی از آدمهای ناز و نایسی!!! بر میخورم که خیلی راحت اظهار میکنند که فلان چیز را قبل از اینکه دیگران بدونند چیه تجربه کردند و تا ته آن رفته اند و حالا آن چیز مثل توالت عمومی شده است و آنها حالشان به هم میخورد

قضیه از اینجا شروع شد که پنجشنبه در یک جمع کوچکی یکی از دوستان از من پرسید آیا فال گرفتن را دوست دارم یا نه ؟
من که حس میکردم جمع خیلی خودمونی و دوستانه است و قراره همه راست بگیم ، نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و شروع کردم به اظهار فضل .
من اصولا از فال گرفتن یک کم میترسم
چون دوست ندارم بعضی حرف ها رو بشنوم.
در روح و روانم رسوخ میکنه و من را از اصل زندگیم دور میکنه
بعلاوه احساس میکنم خیلی کم آدمهایی پیدا میشن که فال گرفتن بلد باشن و این حس قوی را داشته باشن
اما در آن جمع مطرح کردم که از یی چینگ خوشم میاد و دو دلیل هم دارم یکی اینکه مراسم و مناسک اجرای یی چینگ خیلی هنری و خوبه و دیگر اینکه یی چینگ هیچوقت راجع به اتفاق خاصی صحبت نمیکنه ، بلکه مجموع شرایط را در قالب جملاتی معنادار برایت بیان میکنه ، به عبارت دیگه یک فضای کلی را پیش روت میگذاره، یک حالت کلی رو بیان میکنه و تقریبا برای من مثل نقاشی آبستره میمونه یا نهایتا گوشه ای به سمبلیست داره

من البته در آن جمع فقط گفتم که به یی چینگ علاقه دارم، که ناگهان یکی از دوستان گفت ،بله من دو سه سال پیش یی چینگ میگرفتم، اصلا هم البته سخت نیست میخونی میبینی چی گفته و کلی یوگا کار میکردم و مدیتیشنم میکردم و کلا یک مرتاض به تمام معنا بودم و یکجورایی تا ته قضیه رفتم ، البته اون موقع که هنوز هیچکس نمیدونست یی چینگ چیه . بعد کمی که گذشت اشباع شدم و نه الان دیگر اصلا باهاش حال نمیکنم ، خیلی چیپه ، دیگه هر کی رو میبینید داره یی چینگ میگیره و یوگا میکنه ، اینه که من گذاشتمش کنار.

یا در مورد دیگری آدمی رو دیدم که میگفت ، اون وقتی که هیچکس نمیدونست سیاست چیه من تا ته سیاست رفته بودم حالا دیگه از این جغولک !!! بازی ها حالم به هم میخوره ، جنبش و مبارزه و ... و  چندی بعد که من یک خبر سیاسی رو در فیس بوک به اشتراک گذاشته بودم ، چون بنده خدا من رو خیلی به خودش نزدیک میدید اومد برام نوشت که هاله تو هم ، ای بابا از تو این بچه بازیا بعیده ، تو که اینطوری نبودی

یا یک بار به یک بنده خدایی گفتم که ما دور هم جمع میشویم و گاهی فیلم میبینم یکهو گفت وای چه بیکارین شماها ، چقدر وقت دارین ما اونوقتا که همه دور هم جمع میشدن تخته بازی میکردن ، با هم قرار فیلم دیدن میگذاشتیم ، الان دیگه از این وقتا نداریم .


و من واقعا معنی این حرفها رو نمیفهمم
آیا واقعا ارزش یی چینگ یا مدیتیشن یا یوگا به اینست که چند نفر در حال حاضر در جامعه به آن توجه میکنند؟ اگر تعدادشان کم بود اوکی همه آنها خوب است و اگر تعداد آدمهای علاقمند زیاد بود دیگه دم دستی شده و باید از این فعالیت فاصله گرفت

سیاسی بودن و به برنامه های سیاسی توجه نشون دادن در مورد یک آدم بسته به جو جامعه فرق خواهد کرد
چون یک زمانی همه تخته بازی میکردن ، دور هم جمع شدن و فیلم دیدن هنر بزرگی بوده ، اما الان دیگر از مد افتاده شده است

من در اینکه بعضی چیزها در جامعه ای که ما زندگی میکنیم خیلی زود به لجن کشیده میشود بحثی ندارم
در اینکه خیلی از آدمها فقط بخاطر کم نیاوردن از دیگران و فقط بخاطر اینکه با جریان روز حرکت کنند خلاف عقیده  و علاقه شخصی خودشون کاری رو انجام میدن اصلا خوب نیست، اما اینکه ما هم بخاطر دیگران مکتب یا اصولی را بطور کلی زیر سوال ببریم و به این فخر بفروشیم که زمانی که هیچکس بفکرشم نمیرسید ما فلان کار رو تا تهش رفتیم الان دیگه حالمون بهم میخوره را نمیفهمم
مگه میشه آدم ایدئولوژیش سال به سال  و بنا به جو جامعه فرق کنه

البته خوب که با خودم فکر میکنم میبینم وقتی در یک کشوری سران سیاسی و فکری و جامعه روشنفکری یک روز چپ هستند فردا به چپ ها فحش میدن ، یک دقیقه بعد دموکراتند ، چند صباحی دیگه از ارزشهای فلان دفاع میکنند و فردا همون ارزشها رو به نقد میکشند ، دیگه از مردم چه انتظاری میشه داشت


پی نوشت: باید بگم که معنی همه اینها این نیست که آدما نباید اگر یک عقیده غلطی داشتن در همان موضع بمانند ، به هرحال همه به سوی جلو حرکت میکنند و هر کس حق اصلاح خودش را دارد ، اما وقتی ارزشهای ما با جو جامعه و روز به روز تغییر میکنه ، معلومه که یک جای کار یک گیری دارد