3.10.2010

آی آدمها

چند سال اخیر بسیار از دست آدم های دور و برم ، آدم های دور و نزدیک سختی کشیده ام
آدم هایی که در لحظه فقط به مصالح خودشان فکر کردند
کسانی که زندگی مرا تا ورطه نابودی کشاندند
کسانی که درست درلحظه ای که به گرفتن دستشان نیاز داشتم دست پس کشیدند
و کسانی که
و همیشه با خودم فکر کردم
چرا
چرا
چرا آدم ها عادت ندارند به داشته های خود متکی باشند
چرا همه یکجوری درحال دریوزگی از زندگی و خوشبختی دیگرانند
چرا آدم ها در این مملکت احمقانه نمیتوانند سردر گریبان خود فروبرند و به داخل زندگی دیگران سرک نکشند
سابق بر این همیشه به همه اعتماد داشتم
تلاشم بر این بود که روی مهربان و صادق آدمها رو ببینم
اما بارها توسط آدمهایی که آنها را صادقانه به زندگی خودم راه دادم
خیلی وقت ها بیش از اطرافیانشان به یادشان بوده ام
و صمیمانه دوستشان داشته ام
به طرز احمقانه ای دور زده شده ام
الان
حتی گاهی سایه آدم ها ترسناک است
باید زمان بسیار سپری کنم
و هر آدمی را که به داخل خلوتم راه میدهم بارها و بارها و بارها از بوته آزمایش های متعددم بگذرانم تا بتوانم
لختی و لحظه ای احساس کنم که واقعا دوست است
که قصد آزردنم را ندارد
که به دریوزگی سر در خلوتم نکرده
و...
گاهی از این محک زدن ها خسته میشوم
گاهی دلتنگ زمانی میشوم که در کودکی یا ساده لوحی ام غرق بودم و همه راست میگفتند
گاهی به نزدیک ترین دوستان و آشنایانم نگاه میکنم
و میدانم که باید کلاهم را دودستی بچسبم
در روگار نه چندان دوری که خسته و زخم خورده از زخم گدایان محبت بودم بسیار از کسانی که دوستشان داشتم و احوالپرسشان بودم ، حتی حالم را نپرسیدند و حالا گاه می شنوم که گلایه از بی محبتی ام میکنند
بازی زمانه بازی احمقانه ای است
خیالی نیست
اهل تملق نیستم
اما میدانم
امسال عید که بیاید
بازهم گوشی تلفن را خواهم برداشت
عیدشان را تبریک خواهم گفت
و آنان نیز در ردای بزرگسالان و دوستداران من
آیه ای از قرآن برایم خواهند خواند درباب احترام به بزرگترها
این حکایت آدم های فرهیخته است درباب آن نوجوان تازه پشت لب سبز شده ای که ناشیانه برای رسیدن به ثانیه های عیاشی دورزدن بزرگترهایش را تمرین می کند چه می توان گفت
خسته ام
ازآدم های فرصت طلب که مرا به شدت از بیرحمی ونا مردیشان می ترسانند
از بزرگترهایی که همیشه و درهمه حال حق دارند
و از کوچکترهایی که با لبخند سعی میکنند درحالیکه خرم میکنند ، از من پلی برای رسیدن به خواسته هایشان بسازند
و در این فکرم که واقعا نمیتوان بی دغدغه زندگی کرد
فیلم خوب دید
موزیک خوب شنید
شعر خوب خواند
و از کسی متوقع نبود
دریوزگی نکرد
و بدون اینکه کمر کسی را خم کرد
زندگی کرد
واقعا نمیشود؟؟؟؟

3.02.2010

مزیت مهم بودن

فکر کنید مثل من آدم مهمی باشید و یک دوجین وبلاگ و یاهو میل و جی میل و هات میل و میل شخصی و ... داشته باشید و تازه عضو ده ها و یا شاید هم صدها سایت باشید که برای دسترسی به اطلاعاتشون باید لاگین کرده باشید و تازه اینقدر هم به خودتون اطمینان دارید که هیچکدوم از نام ورود و کلمه ورود و ... را هیچ جا یادداشت نکرده باشین
نتیجه: بعد از صدسال میاین که وبلاگتون رو آپ کنین هرچی کلمه ورود بلدین میزینن اشتباه از آب در میاد تازه آخرش میفهمین ای بابا نام ورودیم که این نبود
نتیجه دوم: میاین همین چند کلمه چرت و پرت رو می نویسین میرین سراغ پروژه احمقانه ای که تا فردا باید تحویل بدین
همین