2.15.2007

عکس

عکس عبارت است از یه نیم نگاهی به هر لحظه بیخودی که دلتون خواست و با هر ترکیب بندی که مهم نباشه چه تاثیری روی آدم بذاره.

چند بار از چند تا ساختمون و آدم عکس گرفتم و نمیدونمچی شد که فامیل ازم خواستند ازشون عکس بگیرم.

از اونجائیکه تو رشته عکاسی دو نفر هستند که عکاستر از بقیه محسوب میشوند و طبق معمول آدمهایی که بیشتر مظلوم نمایی میکنن یا مثل کنه به یه چیزی میچسبن که انگار از اول اونکاره بودند؛ من انتخاب شدم وگرنه خانم هال میتونست به نتایج بهتری برسه.

منم شروع کردم به بستن کادرهای کج و معوج و ثبت لحظه هایی که یا چند ثانیه دیر شده بود یا زود بود یا اصلا وقتش نبود. نکته قابل ذکر این است که دوربین دیجیتال بود و این امکان را داشت که عکس گرفته شده را دید و احنمالا در صورت بد بودن آن را تکرار کرد.

تمام این هنرنمایی ها هم از قضا باید در مراسم عقد کنان دختر خاله خانم هال انجام میشد. نتیجه تعدادی تصویر غنی با کادرهای اعجاب انگیز و لحظات پر بار از اعمال آدمها شد، به طوریکه با تعریفی که در ابتدا از عکس آوردم کاملا صدق میکرد. بهترین نمونه ای شاهکارها، عکسی از عروس و داماد و پدر و مادر عروس است به طوریکه عروس با لبخند ملیحی به دوربین نگاه میکند، داماد با یک چشم بسته احتمالا به دوربین نگاه میکند، مادر عروس به سمت راست یه جای دیگه را مینگرد، پدر کلا چشمهایش بسته است و در مجموع نزدیک است کادر روی سر این چهار نفر خراب شود.

جمعه  22 دی 85

رام

 

No comments: