7.12.2008

نشان مهر

صبح است با صدای گنجشک کوچکم که روی درخت پشت پنجره خانه ام لانه کرده است از خواب بیدار می شومدوش می گیرم
فکرهایم ازهمان آغاز صبح پرواز خود را شروع کرده اند
موبایلم را فراموش می کنم
صف بنزین شلوغ است و مجبورم با ماشین بی بنزین به سرکارم بروم
پسر بچه ای سر چهار راه دستش را روی بوق می گذارد و تلاش می کند مرا به دور زدن تمام ماشین هایی که از من جلوتر هستند تشویق کند
عصبانی نمی شوم ،از ماشین پیاده می شوم کنار ماشینش می روم و فقط نگاهش می کنم
صدای بوق ها به فلک سر می کشد و همه مرا نشانه رفته اند
ده ها سر مردانه از ماشین بیرون می آید و نصیحت ، متلک ،گاهی حرف های نوازش کننده چندش آور
و پسرک که فقط نگاهم می کند
خند ه ام می گیرد او هم می خندد و سرش را پایین می گیرد
سوار ماشین می شوم و می روم ، فراموش می کنم کجای تهرانم ، اما ماشین راه خودش را پیدا می کند
به شرکت رسید ه ام
و خوشحالم که رسیده ام
پشت میزم می نشینم و تلاش می کنم کار کنم
نمی توانم
نسکافه می خورم تلاش می کنم کار کنم
نمی توانم
فولدر موزیکم را باز می کنم
Eleni
گوش میکنم و از این دنیا می روم
به جهانی دیگر
به جهانی زیباتر
به جهانی که در آن فقط عشق است
عشق پاک
به جهانی که متعلق به بزرگان است
به جهان او
به جهان خودم
تجربه می کنم
بودن را
تنها بودن
با تو بودن
با او بودن
بزرگ بودن
و اما از اهالی امروز نبودن را
می خواهم که از اهالی فردا باشم
بزرگ باشم
بزرگ باشد
باشد
همیشه باشد
آنقدر در جهان جدید غرق شده ام که فریادم را نمی شنوم
صدای فریادم در فردا گم می شود
در آغوشم می نشیند
بزرگ است
از اهالی فرداست
نگاه می کنم
منتظر کشف هستم
یک کشف بزرگ
بزرگترین کشف زندگیم
از لابلای موسیقی جادویی
eleni
گوش هایم با این نوا آشناست
موهای تنم سیخ شده است
مورمورم می شود
بزرگ شده ام
باید زمان را برای خودم متوقف کنم
باید به او برسم
باید مهر را به یاری بطلبم
مهر مرا در آغوش می گیرد
بر پیشانی ام بوسه می زند
گردونه اش را برایم می چرخاند
نواهای آرامبخش و امید بخشش را برایم هجا می کند
بزرگ است
بزرگ است
و از اهالی فردا ست
به مهر می رسم
نیروانا را در آغوش می گیرم
او همینجاست
در سایه مهر
Eleni
میخواند
بغضم را فرو می دهم
اشک هایم بندنمی آید
گردونه را می چرخانم
باز هم مهر است
ومن در مهربانی اش غرق می شوم
اشک هایم بیشتر می شور
در اشک هایم غرق می شود
میخواند
Eleni
می خواهم این حال تا ابد ادامه داشته است
اینجا بهشت من است
کنار مهر
در بالا بلندی های نخجوان

همانجا که
eleni
می خواند
همانجا که شب رنگ صبح سحر است
می خواهم بمانم
تا ابد
اینجا همانجاست
همانجا که روحمان تا مهر
تا خود خدا پرواز می کند
بزرگ است
بزرگ است
واما از اهالی فرداست
....

No comments: