روزها از پی هم می گذرند
دریک روزمرگی مرگ آوری غرق شده ام
باید از این وضع نجات پیدا کنم
احساس میکنم قدم به قدم به پیری و مرگ نزدیک می شوم بدون اینکه دانه شنی را جابجا کرده باشم
مرد هشتاد ساله ای امروز می گفت احساس میکند وقت تنگ است و برای آفریدن باید بشتابد
پس چرا من ایستاده ام
و کدام نیرو مرا از جا خواهد کند
به طرز احمقانه ای منتظر یک معجزه الهی هستم
آیا این معجزه به وقوع خواهد پیوست
به طرز بیشرمانه ای به این اعجاز ایمان دارم
1 comment:
khosh be halet ke hanooz iman dari!
Post a Comment