11.24.2008

تولد، روزی که یادت میاد چقدر دوستای خوب داری



بعضی روزها در عین خلوتی قشنگن

امروز هیچکس نبود

من تنها بودم

شرکت ساکت و تاریک بود

اما یک اتفاقات قشنگ ، این روز رو خیلی به یاد ماندنی کرد.

گاهی مناسبت ها مثل تولد و یا سالگرد یک اتفاق مهم باعث میشه که فکر کنی چقدر دوست در دنیا داری

چقدر آدمها دوستت دارند

و چقدر با وجود همه گرفتاریهایی که دارند ، به یادت هستند.

و این ارزش اون آدمها را صد چندان می کنه


از خانواده درجه یکم نمی گم

چون هر چی ازشون بگم بازم کفایت نمیکنه

پس از دوست های خوبم میگم


بگذارید از فرهادم شروع کنم

فرهاد روزها و شب های من

فرهاد که همیشه انتخاب هایش بهترین بوده و هست

فرهاد در یک حرکت غافلگیر کننده برام یک جشن تولد کوچک دو نفره گرفت

جشنی که هیچکس جز من و فرهاد در اون نبود

و بودن ما تکمیل بود

یک جشن تند

با یک کیک فرمند دوقلو

همیشه سادگی مهمترین محسنه فرهاد بوده

و من سادگی و خلوتی فرهاد را می پرستم

فرهادم همه چیز عالی بود

شام و هدیه ات که همیشه غافلگیر کننده است
...

الهه و رسول

میدانید که برای من خیلی عزیز هستید

پیامی که برام دادید حاوی قشنگترین آرزوها بود

روزهای خیلی سختی را با شما گذروندم

اما ، اما و .....

از پس این روزهای سخت خوشحالم که هر وقت سر برگردوندم شما دوتا مثل کوه پشتم بودید
...


راحله و آرش عزیز

سوم آذر سالگرد دوستیتون مبارک

دوستون دارم

من از شما بزرگترم ، اما شما همیشه مثل یک خواهر جونی و داداش جونی بزرگتر برام بودید

بخاطر من سال سختی را گذراندید

اما ، اما و....

چطور می توانم نگاه ها، و حرف های مهربانتان را فراموش کنم

خداوند بهترین ها را نثار شما کند

...

هدیه

تا حالا یک دختر داشتید که از خودتون عاقل تر باشه

تا حالا خدا بهتون هدیه داده

به من که داده

هدیه در شب ها و روزهای سختی ... صبورانه ، صبورانه و مهربانانه همراهم بود

شب بیداری های ما تا دم صبح

موزه سینما

شراگیم

سالاد با سس تند

دلسترهای نیمه شب

فیلم دیدن ها

تحمل من ، وقتی خونه را به هم می ریختم

وقتی ساعت ها با تلفن حرف می زدم و هدیه منتظر می موند

بد قولی های من که هنوز هم ادامه داره

مناجات های شبانه که هدیه تنها ناظر آنها بود

و پشتیبانی بی اندازه مسعود و فری

نمیدونم چی باید بگم

فقط خدا را شکر

...

بنیامین

بنیامین بزرگ است

زیبا ست

مهربان است

من

میدان امام بوشهر

آوار و حجم بدبختی

شانه های خم شده من

نسیم جنوب

دریا

گریه

و شانه های محکم بنیامین

که همیشه هست

هر چند در سکوت

که همیشه وقتی همه ماجراها تمام می شود

قشنگترین حرف ها را برای گفتن دارد


...

سجودی عزیزم یک روز قبل از تولدم به پیشواز اومد

سجودی مهربون ترین و عاقل ترین همکاریه که یکی می تونه داشته باشه

از بودنش در شرکت خوشحالم

وقتی دلت از دست همه در شرکت درهم برهم ارنا گرفته

سجودی سر میرسه و با لبخند بهت هدیه میده

و از صمیم قلبش میگه هاله جونم تولدت مبارک

و این بی ریایی بسیار به دل مینشیند



دوباره بکار مشغول می شوی

حواست نیست

پیک زنگ در شرکت را می زند

بسته ای کادو پیچ شده

و خدایا کی غافلگیرم کرده

بابا

این که شماره مامان نی نی است

مامان نی نی با کلی گرفتاری

با کلی مشغله

ببین چقدر به فکرت بوده

مامان نی نی

مرسی

دوست دارم

مینا جونم

خیلی عزیزی


سوسن و نازیلا

یاران همیشگی

پیاده روی های شبانه

دوستی سالهای دور

از فیلمخانه تا خانه سینما

تا پشت در های بسته سینما فرهنگ برای گرفتن کارت افتخاری

تا کرمان و کاشان و ایرانگردی های هر از چند گاهی هایمان

خلاف های سه نفره کوچک و بزرگمان

غم ها و شادی هایی که می آیند و می روند و ما با هم در آنها شریکیم

و تولدهایی که سال هاست می آیند و می روندو ما همچنان با هم هستیم



بهاره

که فرقی نمیکنه ایران باشه

کانادا باشه

ارمنستان یا هاوایی باشه

همیشه و همیشه یادم بوده

با وجود تمام بی معرفتی های من

اما

همیشه بهترین دوست

از دوران دبستان

و بهترین هم صحبت

حتی اگر من ده تا پنج شنبه بگذره و نتونم باهاش قرار بگذارم

ومینای تازه عروس که همیشه موهایش را دم پنجره ماشین سشوآر می کشید



دوست جون

هنرمند

عاشق

عاقل

پایان نامه

تکمیل همایون و فوق لیسانس

عروسی شمال

به دنبال استاد دویدن ها

گریه ها

خنده ها

و حضور همیشه مثبتش وقتی من عاشق میشم

و بلد نیستم باید چکار کنم

و تبریک های دلپذیرش در این سالها

هرسال

هر 4 آذر

دوستت دارم

حتی اگر صد سال بگذره و بازم نشه با هم قرار بگذاریم


رامین 1

مگر میشه من تولدم باشه و رامین تبریک نگه

مگر میشه عید بشه و رامین اولین نفرنباشه که بهم تبریک بگه

رامین دوست سی و پنج ساله

از دوران کودکی و کوچه ماه

تا چت های چند ساله که با هم داریم از همه جا

از سوئد تا بوشهر

رامین، بهترین ها را برات آرزو می کنم

رامین 2

فرقی نمیکنه کجا باشه

ایران یا بورکینا فاسو

همیشه یک جای دوری هست

اما تولد من محاله یادش بره

حتی یک لبخند

یک جمله

یک اشاره

به هر حال رامین همیشه به یادم بوده

وچقدر خوبه که دوستی با این میزان سواد و اطلاعات از دوستان صمیمی شما باشه


فتانه و جواد

هر سال ، با وجود تمام بی معرفتی های من

هر دو تا اولین تبریک ها رو بهم میگن


میدونم که خیلی ها از این لیست جا افتادند

تبریک هایی که از پیمان همکار همیشگی اینترنتی خودم، با اون متن قشنگش برام اومد

تبریک غافلگیر کنند مهرانه جون

تبریک قشنگ نفیسه

علیرضاها

همکاران خیلی قدیمی و خوبم مرتضی و لیلا

دوستای جدیدم آقا نیما و آقا فرشید

شبنم دوست چندین چند ساله از دانشگاه ، که فعلا تنها رابط ما اورکاته فیلتر شده است

چقدر خوبه که در این دنیا تنها نیستیم

چقدر دوستای خوب داشتن خوبه

خیلی ها هستند که در این لیست نیامدند، یعنی من فراموش کردم (ببخشید ، هر وقت یادم اومد قسمت 2 رو باید بنویسم)

خوشحالم که شماها رو دارم

دوستتون دارم


2 comments:

Leili said...

چفدرخوبه آدم تو این دنیای بدِ بد تنها نباشه، مخصوصا روز تولدش. دخترپاییزی تولدت خیلیییییییی مبارک. بوس

fadayemam@hotmail.com said...

بنام خدا
ای برادران و خواهران، سی‌ سال انقلاب و از خود گذشتگی آخرش همین ؟ نمیتونم باور کنم که اینطور که با مردم رفتار میکنند با اصول اسلامی توافق داشته باشد . اینطور که به نظر میاید روز سالگرد انقلاب ما باید دوباره روی بام برویم تا ارزشهای این انقلاب را به خاطر خودمان و رهبرآنمان یاداوری کنیم که آیا انقلب اسلامی یعنی این ؟ تا وقتی‌ دیر نشده رهبران ما باید بیدار شوند که این طرز رفتار با ملت مسلمان واقعا غیر اسلامی هست خداوند از ظلم احدئ نخواهد گذشت . الله و اکبر ، الله و اکبر ، الله و اکبر