10.25.2009

موزيك

موزيك به نظرم عجيب ترين پديده دنياست
همان كه شوپنهاور گفته است آخر هنر است و همه هنرها به نوعي قصد دارند به انتزاع دنياي موسيقي دست پيدا كنند
به نظرم شخصيت همه آدمها را ميتوان از نوع موزيكي كه گوش مي كنند شناخت
براي من نزديك شدن به آدمها و دنيايشان خيلي از اوقات پس از آن بوده است كه موزيك مورد علاقه اشان را دانسته ام
دنياي كودكيم با نوارهاي قصه مي گذشت
نوار خاله سوسكه
نوار پينه دوزهاي كفاش و داستان موشها
كه الان جز خاطره دوري ازشان در ذهن ندارم
درست نمي دانم از چه زماني اما از زمانهاي خيلي كودكي به گوگوش علاقمند بودم
عكس هايش را جمع آوري مي كردم از صفحات رنگي و داخلي مجله جوانان يا زن روز و ... هر جا كه ممكن بود عكسي از گوگوش باشد
بيش از آنكه صدايش را بشناسم ، مجذوب ويديوها ، لباس ها و اطوارش بودم
براي من يك خدابانو بود
در پنج سالگي آلبوم كاملي از عكسهايش داشتم
و خيلي قبل از آنكه بتوانم خودم براي موزيك مورد علاقه ام تصميم بگيرم برادر بزرگم امير تصميم گرفت
سالهاي انقلاب بود
و نواري كه خيلي مورد علاقه برادرم بود نوار شهرقصه ساخته بيژن مفيد و سري نوارهاي ويكتورخارا بودو هميشه وقتي با هم بوديم با هم ويكتور خارا گوش ميداديم و او برايم از مردان مبارزي مي گفت كه دوستشان داشتمثل چهگوارا و لنين و .... مثل همه جوانهاي آن زمان كه مخلوطي از توده اي و كمكونيست و انقلابي بودند
برايم گريه نكن آرژانتين را مي گذاشتيم و با صداي بلند مي خوانديم
و بعد هم شجريان و چاووش هشت و نوار بازمانده از جشن هنر شيراز و بنان
و از بين همه اينها من واقعا به بنان علاقمند بودم
و هنوز هم نمي دانم چرا اما صدايش را بسيار دوست داشتم
و كم كم به اين ماجراهاي انقلابي نوار كانال دو و جهان بهنود هم اضافه شد
آن سالها بهنود را نديده بودم و مانند الان هم اينترنت نبود تا فورا شجره نامه انسانها را بيابي
بنابراين تا سالها بعد كه فيلم كاوه گلستان را ببينم كه در آن ثانيه هايي بهنود حرف مي زند ، چهره مسعود بهنود برايم معما بود
و اما عاشق صدايش بودم و احساس ميكردم مردي با اين ابهت و گيرايي صدا بايد موجود بينظيري باشد
و نديده عاشق و دلباخته اش بودم
و اينها دنياي موسيقي من بودند
تا اينكه در هفت سالگي در يك ميهماني به طور اتفاقي نواري از ضبط پخش شد كه به نظر من فوق انعاده بود
شب بعد از ميهماني براي برادرم با دهان آنچه را شنيده بودم زدم و او با خنده گفت به بتهوون براتون گذاشتند برقصيد و خنديد
دوسه روز بعد من يك نوار صنفوني پنج بتهوون داشتم و تا مدتها نواري بود كه گوش ميدادم
بعد به طور معجزه آسايي ويديو كه آلت جرم بزرگي بود در آن سالها وارد زندگي ما شد
و بطور اتفاقي يا شايد از روي شانس من فيلم آواي موسيقي را ديدم و شيفته فيلم و موزيك آن شدم
چون آن زمان ها از دانلود مجاني خبري نبود با يك ضبط صوت فكسني در حاليكه همه اهل منزل را به سكوت دعوت كرده بودم صداي آهنگ ها را ضبط كردم و شبها در حال كتاب خواندن هاي يواشكي با صداي خش خش فراوان دو دو شب گوش ميدادم
بهاره دوستم در اين سالها تصميم گرفت كه به مدرسه موزيك برود و من كه با مخالفت خانواده رو برو شدم به كلاس آزا د سنتور فرستاده شدم تا احساس ناراحتي نكنم و از همين لحظه بود كه مهران وارد زندگي من شد و من بنا موج عظيم و غريبي از اصواتي آشنا شدم كه هنوز شناختن و لذت بردن از آن ادامه دارد
مهران كتاب زندگي بتهوون را به من داد براي مطالعه و من به بتهوون علاقمند شدم در همين سالها فيلم موتسارت به دستم رسيد آمادئوس و اولين بار در زندگيم بود كه اپرا را شناختم
گاهي منبع موزيك من مهران بود و گاهي بهاره
كم كم به ميدان انقلاب راه پيدا كردم و از آنجا گه گاهي مي شد اپرا يا موزيك هاي كلاسيك پيدا كرد و اينطوري بود كه كلا حس موزيك من ديگرگون شد
آشنايي با دومينگو و خواندن كتاب داستان اپرا كه واقعا نميدونم از كجا گيرش آورده بودم و بعد هم سالهاي دانشگاه و راه پيدا كردن به چهارراه وليعصر و روبروي دانشكده مغازه بتهوون و آقاي كريمي كه يك آلبوم جلوي رويم مي گذاشت و من كه واقعا دلم ميخواست همه آنها را بخرم اما خوب هميشه مشكل اينه كه خواستهاي من از كيف پولم گران ترند
و بعد هم آشنايي با موسيقي فولكلور و فدو و گروه هاي عجيب و غريبي مثل باند اميركاستاريكا و گروه هاي ايرلندي و ....
و حالا من هستم با كلي باند موزيك كه عاشقانه دوستشان دارم و يك سليقه عجيب غريب كه عاشق صداي ماريزا و دومينگو توامان است
و اينكه نمي توانم حتي براي يك لحظه موزيك پاپ و راك و هارد راك و ... تحمل كنم و ناراحتم كه چرا خيلي يك بعدي بار آمدم
اما اين واقعا دست من نبود
احساس ميكنم حس موزيك درونم كاملا حسي ، دروني و خودجوش بوده است
با وجوديك سالها سنتور زدم اما حتي موسيقي سنتي هم نتوانست مجذوبم كند
در اين ميان بايد به كلاسهاي استاد اميراشرف آريانپور اشاره كنم كه هر وقت هر جا در هر دانشكده اي كلاس داشت من حضور داشتم ، حتي در انجمن فرهنگي ايران و اتريش و واقعا در سالهاي نايابي اپرا بهترين اپراهاي زندگي خود را روي پرده در انجمن ديدم و خيلي خاطره لذت بخشي از دوران دانشكده است
و اين داستان اسرار آميز من و موزيك بود
الان به صداي ماريزا گوش ميكنم و ميدانم كه اين صدا از بهشت مي آيد

No comments: